بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفرقه * تاریخ: 95/5/8
امروز میخوام درباره تفرقه بنویسم. یکی از عوامل ایجاد تفرقه این ست که جامعه دو قطبی شود. برای مثال جامعه کوفه در زمان امام حسین، نماد تفرقه ست. (صوت از تهران تا کربلا: بررسی ویژگی های جامعه کوفه و تطبیق و بررسی آن با جامعه ما) در آن زمان جامعه به چند قشر تقسیم میشد، اما دو گروه عمده از آن ها عبارت اند از:
1) عثمانی ها. 2) شیعیان.
عثمانی به کسی گفته میشد که شیخین را قبول داشت و در ادامه عثمان را خلیفه و حضرت علی و اولاد اش را قاتل عثمان میدانست. (و لذا همین افراد بودند که به امام حسین گفتند: بر عثمان آب بستید، هم اکنون ما آب را بر شما میبندیم.)
شیعه به کسی گفته میشد که باز هم خلافت شیخین را قبول داشت، اما معتقد بود که حضرت علی، عثمان را به قتل نرسانده و خلافت بعد از عمر حق علی بوده ست.
در این میان عده قلیلی هم وجود داشتند که به آن ها کافر یا رافضی میگفتند. سخن آن ها این بود: از همان ابتدا حق با علی بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر آیه 35 سوره نور * تاریخ: 95/5/8
قرآن نور ست، این سوره نور ست و آیه مورد نظر آیه نور ست.
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض: خدا نور آسمان ها و زمین ست.
مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاة: مثال نورش به مشکات میماند: در روایات آمده که مشکات منظور حضرت فاطمه (س) ست.
فیها مِصْباحٌ الْمِصْباح: در آن دو چراغ ست: منظور امام حسن و امام حسین ست.
فی زُجاجَة: در آبگینه: در روایات آمده که زجاجه منظور حضرت فاطمه ست.
الزُّجاجَة: چه فاطمه ای، (عجب فاطمه ای، میخواهم برای شما تعریف کنم) (تا اینجا از آیه سه مرتبه به حضرت فاطمه اشاره شده ست.)
کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّی: آن تک ستاره درخشنده ست.
یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَة: درخشش نور آن از درخت مبارکه زیتون ست: در روایت آمده ست که منظور از زیتون، امام حسین و مراد از تین امام حسن (ع) ست. (یعنی زمانی که قرآن میفرماید: وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُون: یعنی قسم به حسن و حسین)
لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ: نه شرقی ست و نه غربی. در روایت آمده یعنی حسینی که نه از مسیحیت و نه از یهودیت ست.
استدلال قرآنی:
مسیحیت چه موقع شروع شد؟ زمانی که حضرت عیسی متولد شد.
(آیه 16 مریم) وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا.
یهودیت چه موقع شروع شد؟ زمانی که حضرت موسی آتشی از دور مشاهده کرد.
(44 قصص): وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنا إِلى مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما کُنْتَ مِنَ الشَّاهِدین.
یَکادُ زَیْتُها یُضیء: این جان مایه آن، خود صاحب نور ست.(مثل خورشید که نور آن، از خودش ست.)
وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نار: این افراد در تماس با آتش نیستند. آتش میانه ای با آن ها ندارد:
تحلیل اول: این خاندان همانند ابراهیم خلیل در آتش نمیسوزند.
تحلیل دوم: آیا میخواهی گرفتار آتش جهنم نشوی؟ چنگ بینداز به شجره مبارکه. جایی که این افراد نباشند، آرام آرام آتش می آید.
نُورٌ عَلى نُور: نور بالای نور: از این شجره مبارکه و از نسل حسین که گفته شد، امام پشت سر امام می آید.
یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاء: خدا هر که را که بخواهد،(و آن شخص هم خواهان هدایت باشد) به نور خود هدایت میکند. و اینجا اشاره دارد به آخرین آن ها: او مَهدی ست و صفت اش از هدایت گرفته شده ست: نتیجه: واسطه هدایت الهی امام معصوم ست.
وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم: وخدا برای مردم مثال میزند و خدا بر هر چیزی آگاه ست.
***
در آیه بعد از آیه نور قرآن میفرماید: خانه هایی هستند که رفعت مقام یافته اند. و ذکر خدا یاد شود: در روایتی آمده که خلیفه اول درباره این آیه از رسول خدا سوال میکند: پیامبر میفرماید: خانه های انبیا هستند، خانه هایی که وحی الهی در آن فرود می آید. در این زمان خلیفه اول به خانه حضرت علی اشاره میکند، که این خانه چطور؟ پیامبر فرمود: این خانه بزرگ آن خانه هاست.
در چند آیه قبل از آیه نور قرآن میفرماید: زمانی که میخواهید وارد خانه هایی غیر از خانه خودتان شوید، به اهل خانه سلام کنید: بگویید از جانب من در امنیت هستید و من با آتش نیامده ام.
0*(ما اهل بیت حجت خدا بر مردم هستیم و مادرمان حجت خدا بر ماست.)*0
یا زهرا
***
مطالب ارائه شده از صوت سوم حقیقت نفاق در تفسیر آیه نور ارائه شده اند.
جهت کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به این آدرس مراجعه کنید.
با تشکر
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نامه ای به یک دوست: ناامید نشو! * تاریخ: 95/5/5
سلام دوست عزیز، خوبید؟
مقدمه نامربوط: ببخشید که براتون یک متن حاضر کردم، چون به نظر خودم نوشتن ام بهتر از صحبت کردن ام ست و میترسم در حرف زدن نتونم حق مطلب رو ادا کنم. شما به بزرگیتون ببخشید.
متن اصلی: امروز صبح که در خدمت شما بودم گفتید: سیستم ها رو طوری طراحی کردن که یه نفر صبح که از خواب بیدار میشه، دنبال کار خلاف میافته، تا صبح اش رو شب کنه. این قوانین غلط رو هم درست نمیکنن.
اما پاسخ من: شما از یک واقعیت صحبت کردید، من نمیتوانم چشم ام را بر روی واقعیات ببندم، بله، (من با سواد اندک خود میگویم) متاسفانه از گوشه و کنار اخباری میشنویم که در کشور ما بعضی قوانین اشتباه گذاشته میشود، بعضی وزرا و مسئولین خطا میکنند در ادامه بعضی افراد عادی هم در این شرایط قرار میگیرند و اشتباه و خطا را تکرار میکنند. اما به نظر من نباید ناامید شد، ما باید از خودمان شروع کنیم (خودم را عرض میکنم) و دیگران را هم به دوری کردن از خطا تشویق کنیم. دیر یا زود اوضاع درست میشود. ما آرمان مقدسی داریم و آن این ست:
0*(خدایا، تا انقلاب مَهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما)*0
معجزه حضرت نوح برخلاف بسیاری از پیامبران از نوع اژدها شدن عصا، بر روی آب راه رفتن، مرده زنده کردن یا بیرون آوردن یک شتر و بچه اش از دل کوه نبود. حضرت نوح فرمود: زمانی میرسد که در این مکان آنقدر باران میبارد، که طوفانی بوقوع خواهد پیوست بطوریکه حتی این کوه هم به زیر آب خواهد رفت. (آن هم در منطقه ای که کم بارانی وجود داشت.)
در مدت 950 سال پیامبری حضرت نوح، افراد زیادی به دنیا می آمدند، زندگی میکردند و بعد میمردند و خبری از طوفان نمیدیدند، اما آن هایی رستگار شدند که اگرچه طوفان را به چشم ندیدند اما مؤمن به طوفان و کشتی نوح مُردند. (صوت با کشتی نوح تا کشتی حسین)
حضرت نوح برای در امان ماندن از طوفان بر طبق علوم تجربی کشتی میسازد: برای جلوگیری از نفوذ آب به درون آن، کشتی را قیر اندود میکند، از چوب برای ساخت آن استفاده میکند، کشتی را طوری میسازد که از برعکس شدن جلوگیری شود. آن حضرت تمام این اصول را رعایت کرد. حال آنکه از طوفان نوح با واژه (اَمر) در قرآن یاد شده ست. (آیه 43 هود و 12 قمر) همچنین مفهوم اهل بیت و ظهور امام زمان (عج) هم با واژه (امر) گره خورده ست. (آیه 59 نساء و آیه 4 قدر) به این معنا که ظهور حضرت و ادامه انقلاب ایشان همانند ساخت کشتی برای طوفان باید دنیایی پیش برود. امام معصوم 50 درصد از ماجراست و قومی که دستورات او را اجرا کنند 50 درصد دیگر. یکی از دلایل طولانی شدن غیبت این ست که خطر جان حضرت وجود دارد. در ادامه زمانی که درد شیعیان و خواسته آن ها امام معصوم شد، آنوقت خدا ولی اش میبخشد.
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء ... (آیه 62 نمل)
***
موفق و سلامت باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تجربه من در رفع مشکلات روحی * تاریخ:94/10/30
امروز به این فکر افتادم که ان شاء الله در آینده یه مطلب درباره اینکه من چگونه مشکلات روحی ام را حل میکنم؟ در وبلاگم بذارم.
در ادامه به این نکته اشاره میکنم که به نظر من وقتی کسی به هر علتی دچار ناراحتی و افسردگی میشه، باید به طریقی این فشار روحی رو کم کنه.
یکی از راه حل ها میتونه هم صحبتی با یک دوست صمیمی باشه. ما زیاد مشاهده کرده ایم که بعد از صحبت با یک دوست، میگوییم خدا را شکر که سبک شدم، خب این نشون میده که قبل از این صحبت فرد زیر فشار روحی بوده.
یکی دیگه از راه حل ها این ست که فرد در تنهایی خودش از خدا کمک بخواد و گریه کنه و حتی تو جایی که مزاحم کسی نشه، فریاد بزنه تا سبک بشه. حالا بعضی ها دنبال مقصر مشکلات شون میگردن و فریادشون رو سر اون خالی میکنن، که این روش رو چندان نمی پسندم.
بعضی های دیگه هم به طبیعت رو میارن، بعضی ها هم قدم زدن رو انتخاب میکنن و گروه آخر هم هیچ کاری نمیکنن و اجازه میدهند که گذر زمان مشکلاتشون رو حل کنه. به نظر من گروه آخر دیر بازده ترین راه رو انتخاب میکنن. اون ها برای من مثل کسی هستند که سرما خورده باشه و به سرما خوردگی اش بی محلی میکنه تا اینکه ویروس سرما خوردگی تو بدنش ضعیف بشه، اما دوباره که سرما میخوره وضعش از بار اول هم خراب تر میشه. ( بگذریم از اینکه بعضی ها راه صحیح درمان سرما خوردگی رو این میدونن که باید یه چند روز بگذره و بعد از اون شروع به معالجه کنیم. به هر حال مثالی زدیم! )
من خودم بشخصه اهل داد و فریاد نیستم بعضی وقت ها از هم صحبتی با خانواده ام استفاده کرده ام، اما چند دفعه ای رو هم به خاطر دارم که با نوشتن حالم بهتر شده ست. من در آغاز کاغذی برمیدارم و ابتدای آن بسمه تعالی مینویسم و بعد از آن موضوع و تاریخ را مشخص میکنم، در ادامه دلیل ناراحتی ام را مینویسم، و هر چیزی در دلم دارم خالی میکنم. از اتفاقات امروز، از مشکلات، از بزرگی و کرم خدا، از ربط مشکلات با خاطرات گذشته ام مینویسم، گاهی هم نتایجی از نوشته هایم بدست می آورم، که فکر اش را هم نمیکردم. نوشتن دوست صمیمی من ست. و من حرف هایم را با آن میزنم و سبک میشوم. امیدوارم این تجربه من برای شما مفید بوده باشد یا حداقل در بعضی مواقع به این روش هم اعتمادی کنید و تاثیر آن را به عینه لمس کنید.
نکته آخری که من یاد گرفته ام این ست که همیشه سعی کنید با علت ها و ریشه های یک مشکل برخورد کنید و نه با معلول های آن، برای مثال یک نفر به هنگام رانندگی از سر و صدای زیاد اتومبیل خود خسته میشود و شخصی به او توصیه میکند که میتوانی پنبه در گوش خود بگذاری تا صدایی نشوی!!! ولی به نظر شما مشکل ماشین برطرف شده ست؟
دوست دارم این داستان شیرین را هم تعریف کنم و آن اینکه شخصی در کنار رودخانه ای نشسته بود که ناگهان صدای کمک خواستن فردی را که در حال غرق شدن بود شنید، شخص به سرعت وارد رودخانه شده و آن فرد را نجات داد. بعد از مدتی فرد دومی هم درخواست کمک کرد و باز هم مرد داستان ما او را نجات میدهد، این اتفاق چندین بار تکرار شد تا اینکه بالاخره آن فرد خسته شده و دیگر نمیتوانست کسی را نجات دهد. فردی که از آن محل گذر میکرد به او گفت: تو باید به بالای رودخانه میرفتی، در آنجا یک فرد دیوانه هرکسی را که میبیند به رودخانه میاندازد، تو باید جلوی کار او را میگرفتی.
این داستان زیبا در درس تفکر سیستمی متمم به یاد من مانده بود. اگر مایل به مطالعه این درس هستید میتوانید به این آدرس مراجعه کرده و با عضو کاربر آزاد یا کابر ویژه متمم شدن از درس های این سایت استفاده کنید. متمم (محل توسعه مهارت های من)
موفق باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: دانشگاه و انتخاب رشته * تاریخ: 95/4/19
سلام دوست عزیز، خوب هستید؟
همونطور که قول داده بودم، میخواستم درباره دانشگاه و انتخاب رشته براتون بنویسم. و شما رو به مطالبی که یاد گرفتم ارجاع بدم. امیدوارم مفید باشه.
خب، به نظر من درباره رفتن به دانشگاه و اصولا هر تصمیمی، انسان باید با خودش تنها بشه و تفکر کنه، که من از رفتن به دانشگاه چه هدفی دارم، این زندگی خودمه، و من میخوام حتی هر قدمی که برمیدارم در راستای هدفم باشه.
من به عنوان کسی که چهار سال رو در دانشگاه گذرونده تجربیاتم رو اینجا مینویسم، به خودم میگم: ای کاش کسی زودتر به ما گفته بود.
اگر من میدونستم که در چه زمینه هایی علاقه دارم، و علاوه بر این رشته های دانشگاهی، هنرستانی، گزینه های پیش رو و اهداف ام را بدرستی شناخته بودم، شاید الان به جای فارغ التحصیل رشته مکانیک ماشین های کشاورزی به رشته طراحی گرافیک یا کار در زمینه برنامه نویسی کامپیوتر میپرداختم.