بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ای پسرم * تاریخ: 95/7/21
باید بگم من فرزندی ندارم، اما امروز بطور اتفاقی این متن رو مینویسم.
از یه بنده خدا شنیدم که میگفت: بچه باید یه کمی بی ادبی یاد بگیره. جدای اینکه این مطلب درسته یا نه. پیش خودم گفتم اگر بچه کوچکی داشتم دوست داشتم برایش وقت بگذارم و این مطالب را به او یاد بدهم.
ای پسرم، تو میوه زندگی من هستی، هیچ پدر و مادری بد بچه هاش رو نمیخواد. من میخوام تجربیات زندگیم رو بهت بگم. تو میتونی وقتی بزرگ شدی در موردشون فکر کنی و بهترین شون رو انتخاب کنی.
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تجربه من در رفع مشکلات روحی * تاریخ:94/10/30
امروز به این فکر افتادم که ان شاء الله در آینده یه مطلب درباره اینکه من چگونه مشکلات روحی ام را حل میکنم؟ در وبلاگم بذارم.
در ادامه به این نکته اشاره میکنم که به نظر من وقتی کسی به هر علتی دچار ناراحتی و افسردگی میشه، باید به طریقی این فشار روحی رو کم کنه.
یکی از راه حل ها میتونه هم صحبتی با یک دوست صمیمی باشه. ما زیاد مشاهده کرده ایم که بعد از صحبت با یک دوست، میگوییم خدا را شکر که سبک شدم، خب این نشون میده که قبل از این صحبت فرد زیر فشار روحی بوده.
یکی دیگه از راه حل ها این ست که فرد در تنهایی خودش از خدا کمک بخواد و گریه کنه و حتی تو جایی که مزاحم کسی نشه، فریاد بزنه تا سبک بشه. حالا بعضی ها دنبال مقصر مشکلات شون میگردن و فریادشون رو سر اون خالی میکنن، که این روش رو چندان نمی پسندم.
بعضی های دیگه هم به طبیعت رو میارن، بعضی ها هم قدم زدن رو انتخاب میکنن و گروه آخر هم هیچ کاری نمیکنن و اجازه میدهند که گذر زمان مشکلاتشون رو حل کنه. به نظر من گروه آخر دیر بازده ترین راه رو انتخاب میکنن. اون ها برای من مثل کسی هستند که سرما خورده باشه و به سرما خوردگی اش بی محلی میکنه تا اینکه ویروس سرما خوردگی تو بدنش ضعیف بشه، اما دوباره که سرما میخوره وضعش از بار اول هم خراب تر میشه. ( بگذریم از اینکه بعضی ها راه صحیح درمان سرما خوردگی رو این میدونن که باید یه چند روز بگذره و بعد از اون شروع به معالجه کنیم. به هر حال مثالی زدیم! )
من خودم بشخصه اهل داد و فریاد نیستم بعضی وقت ها از هم صحبتی با خانواده ام استفاده کرده ام، اما چند دفعه ای رو هم به خاطر دارم که با نوشتن حالم بهتر شده ست. من در آغاز کاغذی برمیدارم و ابتدای آن بسمه تعالی مینویسم و بعد از آن موضوع و تاریخ را مشخص میکنم، در ادامه دلیل ناراحتی ام را مینویسم، و هر چیزی در دلم دارم خالی میکنم. از اتفاقات امروز، از مشکلات، از بزرگی و کرم خدا، از ربط مشکلات با خاطرات گذشته ام مینویسم، گاهی هم نتایجی از نوشته هایم بدست می آورم، که فکر اش را هم نمیکردم. نوشتن دوست صمیمی من ست. و من حرف هایم را با آن میزنم و سبک میشوم. امیدوارم این تجربه من برای شما مفید بوده باشد یا حداقل در بعضی مواقع به این روش هم اعتمادی کنید و تاثیر آن را به عینه لمس کنید.
نکته آخری که من یاد گرفته ام این ست که همیشه سعی کنید با علت ها و ریشه های یک مشکل برخورد کنید و نه با معلول های آن، برای مثال یک نفر به هنگام رانندگی از سر و صدای زیاد اتومبیل خود خسته میشود و شخصی به او توصیه میکند که میتوانی پنبه در گوش خود بگذاری تا صدایی نشوی!!! ولی به نظر شما مشکل ماشین برطرف شده ست؟
دوست دارم این داستان شیرین را هم تعریف کنم و آن اینکه شخصی در کنار رودخانه ای نشسته بود که ناگهان صدای کمک خواستن فردی را که در حال غرق شدن بود شنید، شخص به سرعت وارد رودخانه شده و آن فرد را نجات داد. بعد از مدتی فرد دومی هم درخواست کمک کرد و باز هم مرد داستان ما او را نجات میدهد، این اتفاق چندین بار تکرار شد تا اینکه بالاخره آن فرد خسته شده و دیگر نمیتوانست کسی را نجات دهد. فردی که از آن محل گذر میکرد به او گفت: تو باید به بالای رودخانه میرفتی، در آنجا یک فرد دیوانه هرکسی را که میبیند به رودخانه میاندازد، تو باید جلوی کار او را میگرفتی.
این داستان زیبا در درس تفکر سیستمی متمم به یاد من مانده بود. اگر مایل به مطالعه این درس هستید میتوانید به این آدرس مراجعه کرده و با عضو کاربر آزاد یا کابر ویژه متمم شدن از درس های این سایت استفاده کنید. متمم (محل توسعه مهارت های من)
موفق باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: دانشگاه و انتخاب رشته * تاریخ: 95/4/19
سلام دوست عزیز، خوب هستید؟
همونطور که قول داده بودم، میخواستم درباره دانشگاه و انتخاب رشته براتون بنویسم. و شما رو به مطالبی که یاد گرفتم ارجاع بدم. امیدوارم مفید باشه.
خب، به نظر من درباره رفتن به دانشگاه و اصولا هر تصمیمی، انسان باید با خودش تنها بشه و تفکر کنه، که من از رفتن به دانشگاه چه هدفی دارم، این زندگی خودمه، و من میخوام حتی هر قدمی که برمیدارم در راستای هدفم باشه.
من به عنوان کسی که چهار سال رو در دانشگاه گذرونده تجربیاتم رو اینجا مینویسم، به خودم میگم: ای کاش کسی زودتر به ما گفته بود.
اگر من میدونستم که در چه زمینه هایی علاقه دارم، و علاوه بر این رشته های دانشگاهی، هنرستانی، گزینه های پیش رو و اهداف ام را بدرستی شناخته بودم، شاید الان به جای فارغ التحصیل رشته مکانیک ماشین های کشاورزی به رشته طراحی گرافیک یا کار در زمینه برنامه نویسی کامپیوتر میپرداختم.
بسم الله الرحمن الرحیم
دسته بندی: تجربیات شخصی * موضوع: طول عمر * تاریخ: 19/2/95
همه ما زمانی که به در و دیوار شهرمان نگاه میکنیم، به اعلامیه افرادی بر میخوریم که یا تازه از دنیا رفته اند و یا چهلم و یا سالگرد وفاتشان ست. بعضی مواقع اعلامیه زنان و مردان غریبه را میبینیم گاهی، افراد سال خورده و در مواقعی هم انسان پر پر شدن جوان ها و نوجوان های ناکام را بر روی کاغذ مطلع میشود. کاری با علت مرگ آن ها ندارم، که بخواهم از ناراحت کردن شما به نفع جناحی یا به ضرر جناحی دیگر برداشتی شخصی کنم. این ها را میگویم که به یک نکته اخلاقی که برای خودم پیش آمده برسم.
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اولین متن من * تاریخ: 95/2/18
سلام بر شما خواننده محترم، امروز تصمیم گرفتم که این وبلاگ رو تاسیس کنم و اون رو به نام امام زمان (عج) نامگذاری کنم. که یاد آن حضرت با منه.
این خانه مجازی یک وبلاگ شخصیه، و هدف از تاسیس اون در اولین مرحله اینه که مجبور بشم در یک جمع با سلیقه های مختلف حرف بزنم و فکر کنم. در مرحله دوم اینکه با نظرات شما چه موافق و چه مخالف آشنا بشم، و این در نهایت باعث بشه در زندگیمون پخته تر ظاهر بشیم و در مرحله سوم اینکه در مواردی مُبلغ دینم باشم.
ان شاء الله اگر عمری باقی بود دسته بندی مطالبم تا حدودی در این موارد خواهد بود:
1. قسمت تجربیات شخصی، 2. قسمت اثبات امامت از منظر قرآن، 3. سلسله جلسات سخنرانی با عنوان چالش های اعتقادی، 4. معرفی سایت، 5. قسمت زبان های خارجی، 6. دلنوشته، 7. قسمت خدا رو شکر، 8. طراحی با خودکار.
شاید بهتر باشه در مورد این دسته بندی ها کمی صحبت کنم. اون مواردی که تمام مطالب حاصل فکر خودم ست، فقط گزینه های اول ، چهارم، ششم، هفتم و هشتم ست. البته شاید دلنوشته هام رو بعدا به زبان های خارجی هم منتشر کردم، اما متاسفانه هم اکنون به هیچ زبان خارجی مسلط نیستم. قسمت اثبات امامت رو براساس مطالبی که از سایت جنبش مصاف آموخته ام براتون میارم. درباره سایر گزینه ها بعدا صحبت مکنم.
من رضا ملتفت، متولد سال 1372 و فارغ التحصیل رشته مکانیک ماشین های کشاورزی هستم. و از اینکه در خدمت شما هستم، خدا را شکر میکنم.
در پایان امیدوارم که زندگی بکام تان باشد.