بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: دلنوشته * تاریخ: 96/2/28
معمولا زمانیکه دلم میگیرد شروع به نوشتن میکنم بعضی مواقع موضوع خاصی در ذهن ام هست و درباره آن مینویسم در بیشتر مواقع هم هر موضوعی به ذهنم رسید را یادداشت میکنم این بار نوشته ام از نوع دوم است. متن زیر یکی از نوشته های من است که در انتهای آن به نتیجه مهمی درباره خودم رسیدم گفتم آن را با شما به اشتراک بگذارم:
سوال: چرا مطالعه تفسیر قرآن را رها کردی؟ حال آنکه یک ماه بود که این کار به برنامه روزانه ات تبدیل شده بود.
مدتی بود که به این نکته رسیده بودم که اعتماد بنفس کافی برای انجام کارهایم ندارم این شد که به توصیه یکی از دوستانم به مرکز مشاوره رفتم و مشاور این مرکز نیز مشکل مرا تایید کرد و نسخه ای برای من پیچید در ادامه با کتاب اعتماد بنفس نوشته خانم باربارا دی آنجلیس آشنا شدم تا بفهمم اساسا اعتماد بنفس به چه معناست. (هم اکنون در حال مطالعه آن هستم.) بعد از این ماجراها بود که تصمیم گرفتم کمی تغییر کنم.
پاسخ من این بود: از آنجایی که در گذشته انسانی بسیار مذهبی بودم از آن میترسیدم با غرق شدن در کارهای اینچنینی دوباره به وضعیت قبل برگردم.
راهکار چیست؟ به خود گفتم انسان باید همه جانبهرشد کند. زندگی از جنبه های مختلفی تشکیل شده است از جمله: جنبه روابط اجتماعی، عبادی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، شخصی، علمی، زناشویی و ... من تلاشی نکرده ام که در زمینه های مختلف زندگی پیشرفت کنم تنها زمینه ای که میشناختم جنبه عبادی بود. سعی میکردم همه چیز را از این دیدگاه بررسی کنم. غافل از اینکه جنبه های دیگر زندگی هم وجود دارند و مهم هستند. همانطور که بی توجهی به جنبه عبادی نادرست است تنها پرداختن به این جنبه و صرف نظر از سایر جنبه ها نیز ناپسند است.
من متوجه شدم که زندگی ام را در مسیر نادرستی به پیش میبرم که در اولین واکنش خواستم سهم جنبه عبادی زندگی خود را کاهش دهم. (شاید ترک کردن تفسیر قرآن را بتوان اینگونه توجیه کرد) در حالی که شاید بهتر است در سایر زمینه ها نیز تلاش کنم و اطلاعات بدست بیاورم و درباره این زمینه ها به اندازه نیازم آشنایی بدست بیاورم.
اکثریت انسان ها کامل نیستند و حتی بعضی مانند من اصلا با الفبای بعضی از جنبه های زندگی نیز آشنایی ندارند. اما به نظر من انسان موفق آن است که با وجود تخصص در زمینه یا زمینه هایی سعی کند در سایر جنبه های زندگی نیز رشد کند. و از همه مهمتر مفهوم اعتماد بنفس است اینکه اگر لازم دید، با برنامه ریزی به سمت هدفی که میخواهد حرکت کند و به خود بگوید که هر کاری را که اراده کند میتواند انجام دهد.
موفق باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: دلنوشته درباره یک خبر * تاریخ: 95/12/6
سلام دوستان عزیز
دیروز خبری شنیدم مبنی بر اینکه ماشین حمل پولی در تهران مورد سرقت قرار گرفته است. (+) دلنوشته ای که میخوانید درباره این خبر می باشد و جنبه انتقادی دارد.
در ابتدا با وجود اینکه سرقت این ماشین را کاری بسیار غیر اخلاقی میدانم باید بگویم که من از شرایطی که این افراد در آن زندگی میکردند بی خبر هستم و شاید اگر من به جای آن ها میبودم اقدامی بسیار خطرناک تر انجام میدادم.
این را گفتم تا به این نکته برسم که: ای کسانی که در مقام حکومتی قرار دارید، اگر مشاهده کردید که زیردست تان مرتکب خلافی شده است و میخواهید او را مجازات کنید. از خودتان بپرسید: .*( آیا شرایطی را برای او مهیا کرده ام که از لحاظ مالی و سایر زمینه ها تامین باشد یا نه؟)*.
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اهمیت برنامه ریزی در زندگی * تاریخ: 95/9/15
یه توصیه برادرانه داشتم:
.*(برای آینده ات برنامه داشته باش.)*.
خوبه بعضی مواقع با خودمون خلوت کنیم، ببینیم در کجا قرار داریم، نسبت به سال گذشته چه پیشرفت ها و پسرفت هایی داشتیم. هدف مون در زندگی چیه؟ چه کارهایی میخوایم انجام بدیم؟ به کجا میخوایم برسیم؟
اهداف مون رو لیست کنیم و مدام به خودمون یادآوری شون کنیم. مشکل امروز خیلی از ما اینه که واسه زندگی مون هدف نداریم. همین طور ساعت های زندگیمون میگذره و هیچ تغییری نمیکنیم.
.*(برای مثال به اهداف زیر توجه کنید:
میخوای زبان دوم یا سوم ات رو تقویت کنی؟ دوست داری یک ورزشکار حرفه ای بشی؟ دوست داری به کشور مورد علاقه ات سفر کنی؟ دوست داری سطح سواد ات رو در موضوع مورد علاقه ات بیشتر کنی؟ (علمی، تاریخی یا ...) دوست داری یک شرکت تاسیس کنی؟ یا ... )*.
بعد از این مرحله میخوام یه سوال مهم رو مطرح کنم. و آن اینکه این اهداف قراره در خدمت چه هدفی باشن؟
اون هدف به نظر من میتونه: رضایت خدا باشه، خدمت به مردم باشه، آرامش و رضایت قلبی باشه.
.*(پس اهداف زندگی ات رو بنویس، توانایی های خودت رو بشناس و برای رسیدن به اهداف ات برنامه ریزی و تلاش کن.)*.
مهم نیست چند بار تلاش کردی و به بن بست خوردی، تو با این کار تجربه ای بدست اوردی و یک قدم به هدف ات نزدیک شدی. درضمن کاری رو که در توانایی تو بوده و بهش علاقه داشتی انجام دادی و فردا روزی حسرت روز های گذشته رو نمیخوری.
امیدوارم مطالب مفید بوده باشه.
موفق باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: داستانی از زندگی امام سجاد * تاریخ: 94/9/10
من رو بخاطر خطاهای احتمالی در داستان زیر ببخشید.
در روزی از روزها بعد از ماجرای کربلا، امام سجاد (ع) از شخصی از اهالی شهر تقاضای پارچه ای کردند تا از این طریق بتوانند زخم های خود را بهبود دهند. آن شخص در پاسخ به امام گفت: من هرگز به یک خارجی که با ما جنگ کرده کمک نخواهم کرد. امام فرمود: آیا تا به حال قرآن خوانده ای؟ آن شخص گفت: (پناه بر خدا) توی خارجی کافر را چه به قرآن. امام فرمود: آیا آیه 23 سوره شوری را خوانده ای: ذلِکَ الَّذی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُور.
آن شخص گفت: این آیه چه ارتباطی با شما دارد؟ امام فرمود: قربی پیامبر من هستم. آن شخص گفت: مگر شما چه کسی هستی؟ امام خود را معرفی فرمود: من علی بن حسین بن علی بن ابی طالب هستم. آن شخص گفت: به ما مطلب دیگری گفته اند، به ما گفتند این افراد خارجی هستند و با ما جنگ کرده اند. (میتوانید به این منبع مراجعه کنید.)
***
از این داستان میتوان دوستی کردن با نزدیکان پیامبر که همان اهل بیت پیامبر هستند را استنباط کرد. از طرف دیگر میتوان به پخش اخبار دروغ از سمت دستگاه های آن زمان پی برد. که بیشتر منظور من رسیدن به گزینه اول بود.
اگر آیه 23 سوره شوری را در کنار آیه 57 سوره فرقان بگذاریم، میتوانیم نتیجه بگیریم:
*( تنها راه رسیدن به خدا دوستی کردن با نزدیکان پیامبر یا همان اهل بیت آن بزرگوار است.)*
آیه 57 سوره فرقان: قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبیلا.
موفق باشید.
