بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اثبات عقلی وجود خدا * تاریخ: 95/7/6
سلام دوست عزیز
مقدمه: گفتم امروز درباره این موضوع بنویسم، آیا راهی وجود داره که بتونیم از طریق عقل خدا را اثبات کنیم، هدف من این بود که همه ما از جمله خودم، وجود خدا رو باور کنیم و بدونیم خدا شاهد بر اعمال و رفتار ماست. و از طرفی کمک کنم که جامعه ام به سمت شناخت خدا تمایل پیدا کنه.
این متن برای کسانی ست که میخواهند از روشی عقلی پی به وجود خدا ببرند. راه های دیگری نیز وجود دارند از جمله توجه به فطرت انسانی، توجه به آیات معجزه آمیز قرآن و نهایتا در هر شاخه علمی از قبیل: نجوم، فیزیک، شیمی و ... تفکر کردن و پاسخ به این سوال که چه کسی این علوم و قوانین را در هستی پایه گذاری کرده است؟ در خصوص اثبات عقلی سعی میکنم تا حد امکان واضح و خلاصه بنویسم.
اصل مطلب: در ابتدا باید بگویم جهانی که ما در آن زندگی میکنیم از پدیده های بسیار منظمی تشکیل شده است و شگفتی های بسیار زیادی در آن وجود دارد که قلم ها از نوشتن و پرداختن به آن ها عاجز هستند، نتیجه اینکه نمیتوان بوجود آمدن این پدیده ها و شگفتی ها را بدون خالق و بصورت خود به خودی دانست. اگر اینگونه باشد آیا در دنیای ماشینی این احتمال وجود دارد که یک اتومبیل بصورت خود به خود و بدون تنظیمات دست بشر بوجود آمده باشد؟ یا اینکه آیا امکان دارد کودکی بعد از مدت زمانی مشخص بتواند کتابی را به نگارش در آورد؟ یقینا خیر.
حال بر این اساس عده ای میگویند: جهان بر طبق قاعده علت و معلولی خالقی دارد بطوریکه مافوق آن خالقی نیست و علتی او را نیافریده است. آیا این گزاره با قاعده علت و معلولی سازگار است؟
بگذارید فرض کنیم این قاعده بیان میکند: هر موجودی علتی دارد. آیا بر این اساس خدا موجود نیست؟ یقینا موجود است. آیا او نیز خالق و علتی دارد؟ این سوالی است که میخواهم درباره آن بنویسم و پاسخی عقلی برای آن پیدا کنم.
قبل از آن توجه شما را به این نکته جلب میکنم: در گزاره های عقلی نباید استثنایی وجود داشته باشد وجود استثنا باعث نقض گزاره عقلی میشود. برعکس گزاره های علمی استثنا پذیر هستند.
در ادامه شما خود را به جای کسی بگذارید که این سوال را طرح کرده است: آیا خدا نیز خالق و علتی دارد؟ چگونه ممکن است خدا علتی نداشته باشد؟ فرض کنید من برای پاسخ به این سوال بگویم: خدای دیگری را یافته ام که خالق خدای اول است و این خدا را کسی خلق نکرده است. آیا شما نخواهید پرسید: این خدای دوم را چه کسی خلق کرده است؟ شخص دیگری میگوید: خدای سومی را یافته است که خالق خدای دوم است. آیا باز هم شما نخواهید پرسید: خدای سوم را چه کسی خلق کرده است؟ یقینا بله و همینطور برای خدای چهارم و پنجم و الی آخر میتوان این سوال را پرسید. در واقع شما وارد تسلسل شده اید.
تسلسل: این گزاره بیان میکند که سلسله علت ها یا خالق های جهان یکی پس از دیگری تا بینهایت ادامه دارند.
تا اینجا از بحث به دو حالت برخوردیم:
1) خالق این جهان به یک مبدا ختم میشود.
2) بر طبق تسلسل، سلسله خالق ها تا بینهایت ادامه پیدا میکنند.
3) (من حالت سومی را نمیشناسم.)
از آنجاکه این دو گزاره مخالف یکدیگر هستند، نمیتوان آن ها را در یک زمان در کنار یکدیگر جمع کرد. و از طرفی دیگر بدلیل اینکه در گزاره های عقلی مثال نقضی وجود ندارد، اگر بتوانیم با فرض صحیح بودن یکی از آن دو گزینه به مثال نقضی برسیم، گزاره دیگر اثبات میشود.
استدلال رد تسلسل: اولین حلقه از سلسله علت ها را عالم هستی تشکیل داده است و علت های این حلقه تا بینهایت ادامه پیدا کرده اند بطوریکه در یک خالق و علت مشخصی متوقف نمیشوند. این استدلال بیان میکند با فرض اینکه تسلسل صحیح باشد ما علتی را نمی یابیم که نظام هستی را آغاز کرده باشد و درنتیجه زمانیکه آغازکننده ای نداشته باشیم، نهایتا عالم هستی که مخلوق این آغازکننده است بوجود نمی آید. حال آن که ما در همان عالم زندگی میکنیم.
به عبارتی اگر از هر کدام از علت ها در این سلسله سوال شود که آیا شما آغازکننده علت های پسین و عالم هستی هستید؟ پاسخ میدهد بر طبق تسلسل من هم علت آغازکننده نیستم و خالقی دارم که مرا خلق کرده است و از این نظر نیازمند علت بالاتر از خود هستم. (یادآوری این سوال که این علت را چه کسی خلق کرده است؟ پاسخ: علت بالاتر از آن.)
پس به کمک قاعده علت و معلولی و برهان رد تسلسل وجود خدا اثبات میشود.
پس پاسخ این سوال چه میشود: هر موجودی علتی دارد؟ پاسخ این است که قاعده عقلی مورد نظر را درست بیان نکردیم: باید به این صورت بیان شود:
هر معلولی علتی دارد.
بکمک اصل بالا نتیجه میشود: علت نخستین (خدا) از آنجاکه خالقی ندارد هیچ جنبه نیازی نیز ندارد، و از آنجاییکه هیچ جنبه نیازی ندارد، معلول نیست که بخواهد علتی داشته باشد.
پدیده های عالم هستی از این جهت خالق دارند که نیازمند هستند، اگر موجودی را بیابیم که هیچ جنبه نیازی نداشته باشد قاعدتا خالقی نیز ندارد.
حال امکان دارد شخصی بپرسد: چگونه اثبات میشود که در عالم دو یا چند خدای مکمل (کامل کننده نقایص یکدیگر) وجود نداشته باشد؟ پاسخ: بر طبق نتیجه ای که بدست آوردیم بیان میکنیم: هر معلولی علتی دارد و علت نخستین هیچ جنبه نیازی ندارد، زیرا که معلول نیست. اگر در عالم دو خدای مکمل در نظر بگیریم این دو خدا بیکدیگر نیازمند هستند، که با تعریف بالا نمیتواند سازگار باشد.
حال امکان دارد شخصی بپرسد: از کجا مشخص است که در عالم دو خدای هم ارز (یکسان و بینهایت) وجود نداشته باشند؟ پاسخ: باز هم میگوییم دو خدای هم ارز نمیتوانند وجود داشته باشند، زیرا در این صورت ما برای هر کدام از این دو خدا حد و مرزی قرار داده ایم که پس از پایان مرز خدای اول مرز خدای دوم شروع میشود. این حد داشتن خود بمعنای نیازمند بودن است و با تعریف خدای مطلق بینیاز سازگار نیست.
در پایان امکان دارد شخصی بپرسد: من پاسخ سوال خود را نگرفتم، پس علت نخست را چه کسی خلق کرده است؟
پاسخ میدهیم با توجه به استدلال های عقلی که بیان شد، سوال این شخص اشتباه میباشد و برگرفته از قاعده علت و معلولی نیست. زیرا برای مثال اگر شما معلولی را یافتید میتوانید بپرسید: خالق او کیست؟ اما اگر علتی را یافتید که هیچ جنبه نیازی ندارد، دیگر آن موجود معلول نیست که بخواهد علتی داشته باشد.
***
* در پناه خدا*