سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند رابرای دانشش بزرگ بشمار و درگیری با وی را واگذار [امام کاظم علیه السلا]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :14
بازدید دیروز :2
کل بازدید :24212
تعداد کل یاداشته ها : 37
103/2/28
9:21 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
رضا ملتفت[0]
من رضا ملتفت، دانشجوی ارشد رشته مکانیک در دانشگاه یاسوج هستم. هدف من از تاسیس این وبلاگ، تفکر و پخته تر شدنه. امیدوارم با نظرات خوبتون من رو در این راه یاری کنید.

خبر مایه

بسم الله الرحمن الرحیم

دل نوشته * موضوع: ناراحتی و شادی * تاریخ: 95/3/29

   چرا الان احساس ناراحتی میکنم؟ من اینطور نیستم که این ناراحتی ام باعث سرد شدن و یا ناراحت کردن اطرافیانم بشه، با اون ها میخندم، وقتی میبینمشون لبخند میزنم، اما وقتی خودم تنها میشم این حس رو درک میکنم و از قضا امروز بیشتر.

   دلیل اینکه اینجا روی کاغذ این رو مینویسم اینه که از درون این حس رو روی کاغذ بریزم، تا سبک بشم و شاید در بین این کلمات نکته ای، راه حلی و مطلب مهمی بیان بشه که بشه ازش استفاده کرد. خیلی وقت ها برام پیش امده که نتایج جالبی از نوشته هام بدست اوردم و به خودم گفتم واقعا من به این نتیجه رسیدم، ای کاش هر روز مینشستم و فکر میکردم!

   خب، دلیل هایی که به ذهنم میاد که باعث ناراحتی من شده عبارت اند از:

 دیر بیدار شدن از خواب ناز- بحث نکردن با پدرم- شنیدن درد انسان هایی که به نان شب شان هم محتاج هستند، شنیدن درد انسان هایی که از سقف خانه های شان آب چکه میکند.


   بررسی گزینه اول: وقتی دیر از خواب بیدار میشم، حرص میخورم که چرا این ساعت خالی صبح رو از دست دادم، ساعتی که میتونستم دو یا سه کار انجام بدم و جلو بیافتم، یعنی منظورم از ساعت هشت صبح تا دوازده ظهره. یاد حرف حاج آقا مسجدمون افتادم که میگفت: ما داخل یه مسابقه هستیم، وقتی یه نفر در این مسیر گناهی انجام میده از بقیه عقب میمونه، برای اینکه این عقب افتادگی جبران بشه خدا میفرماید: توبه کنید و بسوی مغفرت خدا بشتابید. ( 133 سوره آل عمران )

   بررسی گزینه دوم: من حرف هایی توی دلم دارم که در دفاع از عده ای و در مبارزه با عده ای دیگر ست، اما نمیدونم بخاطر کم روییه یا بخاطر احترام زیاده و یا بخاطر ترسه که باعث میشه اظهار نظر نکنم، و این باعث ناراحتی من میشه. فکر میکنم در چنین شرایطی تاثیر پذیر هستم ولی تاثیر گذار نیستم و یا کم تاثیر گذاری دارم. مثلا همین چند روز پیش بابام گفت: رضا تو روزه ای، نمیخواد نماز ظهر و عصر بری مسجد، هوا خیلی گرمه. اما من به بابام نگفتم، که بابا بعد از نماز حاج آقا سخنرانی جالبی داره، اگه اجازه بدی تا من تو مسجد شرکت کنم.

   چیز دیگه ای که هست اینه که من از سیاست اطلاعی ندارم، یه مطالبی شنیده ام اما در مجموع در این زمینه ضعف دارم. تازه وقتی یه خبری میشنوم که قابل بررسیه، اصلا انگار نه انگار، سراغ تحقیق نمیرم، پیش خودم میگم آخه از کجا مشخصه که من توی تحقیق ام به گزینه درست برسم، و این میشه یه شبهه واسه من، اینجا نوشتم بلکه یه تکونی به خودم دادم.

   آخه تو تحقیق کن، بعد اش توکل کن به خدا، اون خدا برای بنده اش کافیه. تو چی فکر کردی؟ تازگی ها هم یه وبلاگ پیدا کردم که درباره سیاسته، خب برو اون رو مطالعه کن. آدم باید در هر زمینه ای به متخصص اش مراجعه کنه. در جواب میگم حالا من کارهای مهم تری دارم و این موضوع در اولویت های بعدی منه!

   خب، خوبه، اما بشرطی که این حرف باعث نشه کلا برنامه ای نداشته باشی. و این حرف رو زدی که کلا از جواب دادن فرار کنی. و توی دلت بگی: حالا وقت هست بیخیال این مورد.

   بررسی گزینه سوم: چند شب پیش من این حرف ها رو شنیدم و به دل ام نشست، ای کاش تمام ناراحتی های من از این جنس بود، از جنس دغدغه بود، از جنس اینکه چرا من امام زمان ندارم. از جنس اینکه ای کاش یه روزی با توانایی بدنم و با درآمد ام در راه امام زمانم خدمت کنم، به شیعیانش خدمت کنم.

   امروز یه سایتی رو بررسی کردم، که وقتی با خودم فکر کردم گفتم چه سایت خوبیه. این سایت برای یه قشری از جامعه ما زندگی زیبا، نشاط، سرگرمی، مهارت های مختلف، لب خندون و خیلی چیز های دیگه رو تدارک دیده بود. حالا فکر کنید وقتی من با این ناراحتی وارد این سایت شدم چه اتفاقی افتاد؟ بعد از کمی تفکر به خودم گفتم: آفرین به این سایت. چونکه اسلام مخالف شادی نیست.اما این باعث نشد که بگم ناراحتی که بر اثر دغدغه در من بوجود آمده خوب نیست. بلکه گفتم خوبه که آدم ها توی تنهایی شون این ناراحتی رو داشته باشن.

چیزی که من یاد گرفتم اینه که خدا در سه جای قرآن، قارون رو مورد سوال قرار میده:

   مورد اول: چرا زکات مال ات رو پرداخت نمیکنی؟ نه اینکه چرا اینقدر پول داری؟ اصلا خدا میفرماید: ما به او گنج ها عنایت کردیم. ( 76 سوره قصص )

   مورد دوم: چرا اَلَکی خوش هستی؟ (ببخشید کلمه دیگه ای پیدا نکردم که مفهوم رو برسونه) در آیه 76 سوره قصص خدا نمیفرماید: خدا شادی کنندگان را دوست ندارد. یا اینکه خدا شادی را دوست ندارد بلکه میفرماید: خدا الکی خوش ها را دوست ندارد.

   مورد سوم: چرا مانور تجملات میدی؟ چرا با این مال و ثروتی که خدا بهت داده، در مقابل مردم مانور میدی؟ یه نفر تو رو میبینه، امکان اش فراهم نیست مثل تو بشه، به گناه و دزدی و رشوه ممکنه رو بیاره. تا از این طریق نیاز کاذب خودش رو برطرف کنه. درنتیجه تو حق نداری این کار رو انجام بدی.

   خب، خدا رو شکر بهتر شدم، به امید عمل به این مطالب.

موفق باشید.

***